تحلیل کتاب قدرت و: راهکار افزایش سودآوری پایدار برای مدیران
قدرت "و"
The Power of And
ادوارد فریمن، بیدان پارمار و کریستن مارتین
در اقتصاد امروز، بزرگترین مزیت رقابتی شما از اتصال انسانها به یک «هدف بزرگتر» نشئت میگیرد، نه صرفاً از بهینهسازی ماشینها و فرایندها. حال سؤال کلیدی این است: آیا کسبوکار شما صرفاً برای «سود» وجود دارد، یا برای «سود و یک رسالت معنادار»؟
کتاب «قدرت “و”: کسبوکار مسئولانه فراتر از منافع» نوشته ادوارد فریمن، بیدهان پارمار و کرستن مارتین، یک بیانیه قدرتمند علیه تفکر دوگانه و منسوخ «یا سود یا اخلاق» است. این کتاب استدلال نمیکند که شرکتها باید سود را فدای مسئولیت اجتماعی کنند؛ بلکه یک نقشه راه استراتژیک ارائه میدهد که چگونه با ادغام هوشمندانه «سود و رسالت»، میتوان به موفقیت پایدار و ماندگار دست یافت. در این تحلیل، ما چارچوبهای کلیدی این کتاب را استخراج کرده و با سناریوهای واقعی در فضای کسبوکار ایران، آنها را برای شما ملموس و قابل اجرا میسازیم.
پنج باور نادرست که کسبوکار شما را به دام میاندازد
نویسندگان کتاب استدلال میکنند که بسیاری از بحرانهای کسبوکار ریشه در باورهای غلط و قدیمی دارند که هنوز در اتاقهای هیئت مدیره تدریس میشوند. این باورها سازمان را از مسیر اصلی خود منحرف کرده و توانایی آن برای خلق ارزش پایدار را از بین میبرند.
۱. باور نادرست: تنها هدف کسبوکار، سودآوری است.
اصل کلیدی:
این دیدگاه، کسبوکار را به یک ماشین تولید پول تقلیل میدهد. در حالی که سود مانند اکسیژن برای بقای سازمان ضروری است، اما «دلیل وجودی» آن نیست. سازمانهایی که صرفاً بر سود کوتاهمدت تمرکز میکنند، مستعد رفتارهای غیراخلاقی، بیانگیزگی کارکنان و از دست دادن اعتماد مشتریان هستند. رسواییهای شرکتهایی مانند انرون یا ولز فارگو، نمونههای جهانی این طرز تفکر ویرانگر هستند.
کاربرد در ایران (سناریوی راهبردی)
تصور کنید مدیرعامل یک شرکت ساختمانی هستید که برای برنده شدن در مناقصات، کیفیت مصالح را کاهش میدهد تا حاشیه سود خود را به طور جزئی افزایش دهد. این تصمیم در کوتاهمدت سودآور است، اما در بلندمدت، برند شرکت را با خطر «عدم اطمینان» و «کیفیت پایین» مواجه میکند و در نهایت منجر به از دست دادن پروژههای بزرگتر و حتی بحرانهای حقوقی میشود.
اقدامک فوری:
در جلسه استراتژی بعدی، این سؤال را از تیم رهبری خود بپرسید: «اگر پول دغدغه اصلی ما نبود، ما به چه کاری مشغول بودیم؟ چه مشکلی از دنیا را حل میکردیم؟». پاسخ به این سؤال، سرنخهایی از رسالت واقعی شما را آشکار میکند.
۲. باور نادرست: کسبوکار فقط باید به سهامداران پاسخگو باشد.
اصل کلیدی:
این ایده که سهامداران «مالکان» شرکت هستند و تنها گروهی هستند که باید رضایتشان جلب شود، یک برداشت ناقص از قانون و واقعیت کسبوکار است. یک شرکت موفق اکوسیستمی از «ذینفعان» (Stakeholders) است: کارکنان، مشتریان، تأمینکنندگان، جامعه محلی و سهامداران. نادیده گرفتن هر یک از این گروهها در نهایت به ضرر خود سهامداران تمام خواهد شد.
کاربرد در ایران (سناریوی راهبردی)
یک کارخانه تولیدی بزرگ در حومه یک شهر را در نظر بگیرید که برای کاهش هزینهها، پساب صنعتی خود را بدون تصفیه کافی در محیط زیست رها میکند. این کار ممکن است هزینههای عملیاتی را کاهش دهد، اما با ایجاد نارضایتی در جامعه محلی، فشار از سوی سازمانهای محیط زیستی و آسیب به برند، در نهایت منجر به هزینههای سنگینتر (جرائم، کمپینهای منفی عمومی) و کاهش ارزش سهام در بلندمدت میشود.
اقدامک فوری:
لیستی از پنج گروه اصلی ذینفعان خود (فراتر از سهامداران) تهیه کنید. کنار نام هر گروه، بنویسید «آخرین باری که برای درک نیازها و دغدغههایشان با آنها فعالانه گفتگو کردیم، چه زمانی بود؟».
۳. باور نادرست: کارآفرینان فقط به دنبال منافع اقتصادی خود هستند.
اصل کلیدی:
این دیدگاه بدبینانه، انگیزه انسانی را به پول تقلیل میدهد و شور، خلاقیت و میل به حل مشکلات را نادیده میگیرد. بسیاری از موفقترین کارآفرینان جهان، با یک «وسواس» برای حل یک مشکل بزرگ شروع کردهاند؛ سود، محصول جانبی طبیعی حل آن مشکل بوده است، نه هدف اولیه.
کاربرد در ایران (سناریوی راهبردی)
فرض کنید در یک شرکت دانشبنیان پیشرو، بنیانگذاران تمام پاداشها و سیستمهای انگیزشی را صرفاً بر اساس معیارهای فروش فصلی طراحی کردهاند. پس از مدتی متوجه میشوند که تیمهای فنی انگیزهای برای کار روی پروژههای تحقیق و توسعه بلندمدت که فروش فوری ندارند اما آینده شرکت را تضمین میکنند، از دست دادهاند. خلاقیت و ریسکپذیری در سازمان به شدت افت کرده است.
اقدامک فوری:
با یکی از متعهدترین کارمندان خود یک مصاحبه غیررسمی ترتیب دهید و از او بپرسید: «جدا از حقوق و مزایا، چه چیزی باعث میشود هر روز صبح به اینجا بیایی و بهترین کار خودت را انجام دهی؟».
۴. باور نادرست: کسبوکار و اخلاق مقولاتی جدا از هم هستند.
اصل کلیدی:
«جدایی کسبوکار از اخلاق» خطرناکترین افسانه مدیریتی است. این تفکر به رهبران اجازه میدهد تا تصمیمات غیراخلاقی را با برچسب «این فقط بیزنس است» توجیه کنند. در دنیای شفاف امروز که یک مشتری ناراضی میتواند با یک ویدیو برند شما را به چالش بکشد، هر تصمیم کسبوکار، یک تصمیم اخلاقی است و هر تصمیم اخلاقی، بر کسبوکار شما تأثیر میگذارد.
کاربرد در ایران (سناریوی راهبردی)
یک پلتفرم فروش آنلاین را تصور کنید که با استفاده از الگوریتمهای پنهان، قیمتها را برای کاربرانی که نیاز فوریتری به یک کالا دارند، به صورت پویا افزایش میدهد. این کار ممکن است درآمد را در کوتاهمدت افزایش دهد، اما به محض افشای این رویه (که حتماً اتفاق میافتد)، اعتماد کاربران برای همیشه از بین میرود و آنها به سمت رقبایی که شفافیت را ارج مینهند، مهاجرت خواهند کرد.
اقدامک فوری:
یک تصمیم مهمی که اخیراً گرفتهاید را انتخاب کنید. از خود بپرسید: «اگر تمام جزئیات این تصمیم و دلایل پشت آن فردا روی صفحه اول یک روزنامه چاپ شود، آیا من به آن افتخار میکنم؟».
۵. باور نادرست: کسبوکار باید در بازارهای آزاد و بدون مقررات فعالیت کند.
اصل کلیدی:
مفهوم «بازار کاملاً آزاد» یک اسطوره است. کسبوکارها در خلاء فعالیت نمیکنند؛ آنها در تاروپود جامعه تنیده شدهاند و به زیرساختها، قوانین، امنیت و نیروی کار تحصیلکردهای که جامعه فراهم میکند، وابستهاند. رهبران هوشمند به جای تقابل با قوانین و جامعه، به دنبال مشارکت فعال برای ساختن یک محیط کسبوکار بهتر برای همه هستند.
کاربرد در ایران (سناریوی راهبردی)
یک انجمن صنفی قدرتمند را در نظر بگیرید که به جای تمرکز بر ارتقای استانداردهای کیفی کل صنعت و آموزش نیروی کار، تمام انرژی خود را صرف لابیگری برای دریافت معافیتهای مالیاتی و جلوگیری از ورود رقبای جدید میکند. این رویکرد در کوتاهمدت منافع اعضای فعلی را حفظ میکند، اما در بلندمدت با جلوگیری از نوآوری و رقابت، کل آن صنعت را در برابر رقبای خارجی یا فناوریهای جدید، ضعیف و آسیبپذیر میسازد.
اقدامک فوری:
یک قانون یا مقررات در صنعت خود را که همیشه از آن شکایت داشتهاید، شناسایی کنید. به جای شکایت، یک ساعت وقت بگذارید و فکر کنید «نیت مثبت پشت این قانون چه بوده است و چگونه میتوان با یک راهکار خلاقانه، هم به آن نیت پاسخ داد و هم کسبوکار خود را بهبود بخشید؟».
آزمایشگاه رهبری: چالش شبیهسازی شما
اکنون نوبت شماست. سناریوی زیر را با دقت بخوانید و برای مواجهه با آن آماده شوید.
الف) وضعیت:
شما بنیانگذار و مدیرعامل یک برند موفق تولیدکننده مواد غذایی سالم هستید که به دلیل کیفیت بالا و بستهبندی جذاب، محبوبیت زیادی کسب کرده است. اخیراً، یکی از تأمینکنندگان اصلی مواد اولیه شما (یک شرکت خارجی)، به دلیل استفاده از نیروی کار در شرایط نامناسب در کشورهای دیگر، با یک رسوایی بزرگ جهانی مواجه شده است. هرچند این موضوع مستقیماً به شرکت شما مربوط نیست، اما فعالان اجتماعی در شبکههای داخلی شروع به زیر سؤال بردن زنجیره تأمین شما کردهاند و هشتگ #شفافیت_زنجیره_تامین در حال ترند شدن است. همزمان، مدیر مالی شما هشدار میدهد که قطع همکاری با این تأمینکننده و جایگزینی آن، هزینههای تولید را حداقل ۱۵٪ افزایش خواهد داد و حاشیه سود شما را به شدت کاهش میدهد.
ب) مأموریت شما:
به عنوان رهبر سازمان، چگونه این بحران را مدیریت میکنید که هم به اعتبار برندتان آسیب نزند و هم بقای مالی شرکت را به خطر نیندازد؟ به این پرسشها فکر کنید:
- کدام یک از «باورهای نادرست» کسبوکار در این سناریو شما را وسوسه میکند؟ (مثلاً، تمرکز صرف بر سود و نادیده گرفتن اخلاق در زنجیره تأمین).
- چگونه میتوانید از مفهوم «قدرت “و”» برای حل این معضل استفاده کنید؟ چگونه میتوانید هم سودآور بمانید و هم مسئولانه عمل کنید؟
- اولین بیانیه یا اقدام عملی شما برای پاسخ به افکار عمومی و کارکنان نگران خود چیست؟ آیا سکوت میکنید، شفافسازی میکنید یا حمله متقابل انجام میدهید؟
- در جلسه هیئت مدیره برای تصمیمگیری در این مورد، چگونه مدیر مالی خود را که فقط نگران افزایش ۱۵٪ هزینههاست، متقاعد میکنید که هزینه «بیعملی» در بلندمدت میتواند بسیار بیشتر باشد؟
جمعبندی: از انتخاب «یا/یا» به ساختن «و»
پیام نهایی کتاب «قدرت “و”» یک تغییر بنیادین در تفکر استراتژیک است: رهبران بزرگ، معماران «و» هستند، نه قربانیان «یا». آنها نمیپرسند «آیا باید به سود فکر کنم یا به کارکنانم؟»، بلکه میپرسند «چگونه میتوانم با ساختن یک محیط کار عالی و خلق ارزش برای مشتریان، به سودآوری پایدار برسم؟». بزرگترین مسئولیت شما به عنوان یک رهبر، یافتن راه حلهای خلاقانهای است که منافع تمام ذینفعان را همسو کرده و یک کسبوکار اخلاقی، ماندگار و عمیقاً سودآور خلق کند.
سیستم جذب و نگهداشت شما برای رقابت بر سر استعدادهای کلیدی آماده است؟
ما در MILADHR.IR یک جلسه عارضهیابی استراتژیک ۳۰ دقیقهای برگزار میکنیم تا به طور اختصاصی نقاط فشار (Stress Points) و گلوگاههای پنهان در چرخه عمر کارکنان (Employee Lifecycle) سازمان شما را شناسایی کنیم.
در پایان این جلسه، شما یک نمای کلی از وضعیت بلوغ فرآیندهای منابع انسانی خود دریافت میکنید و حداقل یک راهکار عملی با اولویت بالا برای بهینهسازی سیستمی که بیشترین هزینه را به شما تحمیل میکند، به دست خواهید آورد.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.